خوراکی که از برنج، آب، شکر، گلاب و زعفران تهیه می شود. بیشتر به صورت نذری و در ایام سوگواری (عاشورا، اربعین و بیست و هشتم صفر) می پزند و میان مردم بخش می کنند
خوراکی که از برنج، آب، شکر، گلاب و زعفران تهیه می شود. بیشتر به صورت نذری و در ایام سوگواری (عاشورا، اربعین و بیست و هشتم صفر) می پزند و میان مردم بخش می کنند
آشی ازبرنج، شکر، زعفران و روغن. (یادداشت مؤلف). نوعی غذا. طرز تهیۀ آن چنین است: (مواد لازم: برنج مثلاً یک کیلو، روغن 250 گرم، شکر یک کیلو، مغز بادام 200 گرم، زعفران 5 گرم و گلاب). برنج را در آب جوشانند و روغن در آن ریزند، سپس شکر را آب کرده با زعفران بدان افزایند. آنگاه مغز بادام را خیس کرده خلال نموده با گلاب در آن میریزند و پس از یک جوش برمیدارند و روی شله زرد دارچین ساییده می پاشند. (فرهنگ فارسی معین)
آشی ازبرنج، شکر، زعفران و روغن. (یادداشت مؤلف). نوعی غذا. طرز تهیۀ آن چنین است: (مواد لازم: برنج مثلاً یک کیلو، روغن 250 گرم، شکر یک کیلو، مغز بادام 200 گرم، زعفران 5 گرم و گلاب). برنج را در آب جوشانند و روغن در آن ریزند، سپس شکر را آب کرده با زعفران بدان افزایند. آنگاه مغز بادام را خیس کرده خلال نموده با گلاب در آن میریزند و پس از یک جوش برمیدارند و روی شله زرد دارچین ساییده می پاشند. (فرهنگ فارسی معین)
نوعی غذا طرز تهیه آن چنین است: (مواد لازم: برنج مثلا یک کیلو روغن 250 گرم شکر یک کیلو مغز بادام 200 گرم زعفران 5 گرم گلاب) برنج را در آب جوشانند و روغن در آن ریزند. سپس شکر را آب کرده با زعفران بدان افزایند. آن گاه مغز بادم را خیس کرده خلال نموده با گلاب در آن می ریزند و پس از یک جوش بر می دارند و روی شله زرد دارچین ساییده می پاشند
نوعی غذا طرز تهیه آن چنین است: (مواد لازم: برنج مثلا یک کیلو روغن 250 گرم شکر یک کیلو مغز بادام 200 گرم زعفران 5 گرم گلاب) برنج را در آب جوشانند و روغن در آن ریزند. سپس شکر را آب کرده با زعفران بدان افزایند. آن گاه مغز بادم را خیس کرده خلال نموده با گلاب در آن می ریزند و پس از یک جوش بر می دارند و روی شله زرد دارچین ساییده می پاشند
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 14هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از نهر و چاه و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنان از طایفۀ سوری و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 14هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از نهر و چاه و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنان از طایفۀ سوری و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شب بوی. (صحاح الفرس). گیاهی است از خانوادۀ گل سرخ. (گیاه شناسی ثابتی ص 210). گونه ای است از نسترن که در گیفان و بجنورد یافت میشود و بنام گل زرد معروف است، یک جور از این گونه به نام گل دورنگ شناخته میشود. گونۀ دیگری هم هست به نام گل زرد میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 271). درختچه های خرد از این گل در راه گیفان به بجنورد به حال وحشی است و برای پرچین در نقاط کوهستانی پیرامون باغها میکارند. ورد اصفر. قسمی گل محمدی به رنگ زرد و از آن قسمی پرپر است که به نهایت زیباست. (یادداشت مؤلف) : تا چو بر شاخ گل زرد چو دینار شود لالۀ سرخ چو بیجاده بتابد ز کمر. فرخی. گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری ز فردوس آمدند امروز سبحان الذی اسری. منوچهری. گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی. منوچهری. دل غالیه فام است و رخش چون گل زرد است گویی که شب دوش می و غالیه خورده ست. منوچهری. تو پنداری که نسرین و گل زرد بباریده ست برپیروزه گون لاد. ناصرخسرو. رویم گل زردشد از درد جهالت وین سرو بناوقت بخمید چو چنبر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. ، مجازاً خورشید در این بیت: هزاران نرگس از چرخ جهانگرد فروشد تا برآمد یک گل زرد. نظامی
شب بوی. (صحاح الفرس). گیاهی است از خانوادۀ گل سرخ. (گیاه شناسی ثابتی ص 210). گونه ای است از نسترن که در گیفان و بجنورد یافت میشود و بنام گل زرد معروف است، یک جور از این گونه به نام گل دورنگ شناخته میشود. گونۀ دیگری هم هست به نام گل زرد میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 271). درختچه های خرد از این گل در راه گیفان به بجنورد به حال وحشی است و برای پرچین در نقاط کوهستانی پیرامون باغها میکارند. ورد اصفر. قسمی گل محمدی به رنگ زرد و از آن قسمی پرپر است که به نهایت زیباست. (یادداشت مؤلف) : تا چو بر شاخ گل زرد چو دینار شود لالۀ سرخ چو بیجاده بتابد ز کمر. فرخی. گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری ز فردوس آمدند امروز سبحان الذی اسری. منوچهری. گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی. منوچهری. دل غالیه فام است و رخش چون گل زرد است گویی که شب دوش می و غالیه خورده ست. منوچهری. تو پنداری که نسرین و گل زرد بباریده ست برپیروزه گون لاد. ناصرخسرو. رویم گل زردشد از درد جهالت وین سرو بناوقت بخمید چو چنبر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. ، مجازاً خورشید در این بیت: هزاران نرگس از چرخ جهانگرد فروشد تا برآمد یک گل زرد. نظامی
گلی است و آنرا از موضعی که نزدیک است به قسطنطنیه آورند. و آنرا به عربی طین الصنم وطین الاصفر خوانند سرد و خشک است بر ورمهای گرم طلا کنند نافع باشد و اسهال خونی را ببندد. (برهان) (آنندراج). طین زرد و طین اسفر است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
گلی است و آنرا از موضعی که نزدیک است به قسطنطنیه آورند. و آنرا به عربی طین الصنم وطین الاصفر خوانند سرد و خشک است بر ورمهای گرم طلا کنند نافع باشد و اسهال خونی را ببندد. (برهان) (آنندراج). طین زرد و طین اسفر است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
یلخی. ایلخی. خیل. گلۀ اسب. (یادداشت مؤلف). - یله گرد چرا کردن، در ایلخی چریدن. آزاد و یله چرا کردن: مالهاشان یله گرد چرا می کنند. (از تحفۀ اهل بخارا). و رجوع به یلخی شود
یلخی. ایلخی. خیل. گلۀ اسب. (یادداشت مؤلف). - یله گرد چرا کردن، در ایلخی چریدن. آزاد و یله چرا کردن: مالهاشان یله گرد چرا می کنند. (از تحفۀ اهل بخارا). و رجوع به یلخی شود
دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل. دارای 130 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه. محصول آن برنج و غلات و مختصر لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل. دارای 130 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه. محصول آن برنج و غلات و مختصر لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در هیجده هزارگزی شمال خاوری کوزران و دو هزارگزی رود خانه قره سو واقع است. سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در هیجده هزارگزی شمال خاوری کوزران و دو هزارگزی رود خانه قره سو واقع است. سردسیر است و 90 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آنجا غلات و حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
کنایه از جام شراب زرد. کنایه از جامی که در آن شراب زرد باشد: یکی جام پربادۀ خسروان بکف برنهاد آن زن پهلوان بیاد سپهبد بیکدم بخورد برآورد از آن چشمۀ زرد گرد. فردوسی
کنایه از جام شراب زرد. کنایه از جامی که در آن شراب زرد باشد: یکی جام پربادۀ خسروان بکف برنهاد آن زن پهلوان بیاد سپهبد بیکدم بخورد برآورد از آن چشمۀ زرد گرد. فردوسی
دهی است از دهستان قلعه حمام بخش جنت آباد شهرستان مشهد که در 36 هزارگزی شمال باختری صالح آباد واقع است. کوهستانی است با هوای معتدل و 78 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است، ساکنین این آبادی از طایفۀتیموری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان قلعه حمام بخش جنت آباد شهرستان مشهد که در 36 هزارگزی شمال باختری صالح آباد واقع است. کوهستانی است با هوای معتدل و 78 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است، ساکنین این آبادی از طایفۀتیموری میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 56 هزارگزی شمال باختری خوسف و 24 هزارگزی شمال خور واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 55 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت، مکاری، هیزم فروشی و مالداری است وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 56 هزارگزی شمال باختری خوسف و 24 هزارگزی شمال خور واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 55 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت، مکاری، هیزم فروشی و مالداری است وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)